با توجه به این که در دنیای امروز شاهد غلبه شهرنشینی بر سایر انواع سکونت جمعیتها هستیم، پرسشی که پیش میآید این است که آیا هوشمندسازی شهرها کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی نقشی دارد یا خیر؟
با گسترش و توسعه روزافزون شهرها به عنوان مراکز تولید ثروت و تمرکز جمعیت، اداره و کنترل آنها نیز دشوار شده و این مهم احساس میشود که شهرها به جای این که توسط سازمانهایی از بالا به پایین اداره شوند، باید در فرایندی به سوی خودکنترلی، حرکت کرده و به مرور زمان، اداره امور شهر به شهروندان واگذار گردد. با افزایش جمعیت شهرنشینی، روز به روز اهمیت و نقش شهرها در جهان کنونی افزوده میشود.
جمعیت ۳۰ درصدی شهرها در دهه ۱۹۵۰، به ۵۴ درصد در سال ۲۰۱۴ رسید و این در حالی است که در برخی از مناطق جهان، همچون آمریکای شمالی، آمریکای لاتین و کارائیب، این مزیان بیش از ۸۰ درصد می باشد و کشورهای در حال توسعه نیز به ناچار این مسیر را طی خواهند کرد.
همزمان با افزایش جمعیت شهرهای جهان، اقتصاد جهانی به آنها وابستهتر شد و شهرها به عنوان مراکز دانش، نوآوری، تولیدات و خدمات خاص، به تسهیل تفکر خلاقانه و نوآوری پرداختند. مناطق شهری با دارا بودن تنوع و طیف گوناگونی از تخصصها، نسبت به روستاها بهرهورتر شده و به نیروی اصلی محرکه اقتصاد ملی تبدیل شدهاند؛ این روند به گونهای است که کشورهایی که از رشد شهری کمتری برخوردارند، به رشد پایدار اقتصادی دست نخواهند یافت.
امروزه شهرها، تولیدکننده بیش از ۸۰ درصد تولید ناخالص داخل (GDP) جهان میباشند و ۲۰۰۰ شهر بزرگ جهان، تولیدکننده ۷۵ درصد GDP جهان هستند. در تحقیقات، مشخص شده است که شهرهای کشورهای توسعه یافته نسبت به جمعیتشان، بهرهوری بیشتری دارند. برای مثال پاریس با داشتن ۲/۱۶ درصد جمعیت، ۵/۲۶ درصد GDP را به خود اختصاص داده است.
نقش هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی و رقابتپذیری
بر اساس تحقیقات، اگر مدیران شهری نتوانند به خوبی به اداره و مدیریت شهرها بپردازند و شهروندان نیز از فرصتها غافل شوند، شهرها با مشکلات و معضلات غیرقابل کنترلی همچون افزایش نرخ بیکاری و به طبع آن با مشکلاتی مانند افزایش ارتکاب جرم، خشونت، معتادان و سایر معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و غیره مواجه خواهند شد که گسترش این مشکلات با رشد و گسترش بدون برنامه شهر، باعث رسیدن شهر ها به مرحله تکروپولیسی خواهند شد که در این مرحله، شهر در بدترین مرحله عمر خود قرار میگیرد و به شهری درحال مرگ تبدیل خواهد شد.
در عصر حاضر، کارآفرینی شهری برای مقابله با بحران بیکاری و معضلات ناشی از آن، بستر مناسبی برای شهروندان فراهم میکند، از این رو بحثهای اخیر در مطالعات جغرافیای اقتصادی، به طور فزایندهای بر شهرهای خلاق و اهمیت خلاقیت در دستیابی به رشد اقتصادی، متمرکز شدهاند.
با وقوع انقلاب تکنولوژی و فناوری اطلاعات، از سالهای بعد از ۱۹۹۰، الگوی اقتصاد جهانی، تغییر اساسی کرد. در اقتصاد امروز، دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایه مالی و فیزیکی شده است. طی دو دهه اخیر کارآفرینی به عنوان موتور رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی نقشهای عمدهای را بر عهده گرفت و بنیانهای اقتصادی از اقتصاد مدیریت محور به اقتصاد کارآفرین محور تغییر یافت. همچنین از کارآفرینی در کنار دیگر سرمایههای سازمان به عنوان مولد مزیت رقابتی نیز یاد شده است. در میان مراحل مختلف فرآیند کارآفرینی، تشخیص فرصت بعنوان نقطه اصلی و مهمترین بنیان کارآفرینی مطرح است.
به اعتقاد رابینسون تحقیقات اخیر دفتر سیاستگذاری و تحقیقها در دانشگاه ویرجینیا و مدرسه کسبوکار کلمبیا، موید این مطلب بوده که تجدید و احیای جوامع بدون توسعه کافی کسبوکارها امکانپذیر نمیباشد و به طور کامل جوامع را به تشویق فعالیتهای حامی کارآفرینی به عنوان کلید ساخت و حفظ رشد اقتصادی در مقیاس محلی و ایالتی، به مرور زمان در اقتصاد محلی، منطقهای و ایالتی، بر کارآفرینی متمرکز و متوجه شدهاند که تاثیر سیاستهای موافق کارآفرینی در سطح محلی، از سطح ملی بالاتر خواهد بود و ظهور و افزایش شهرهای مصرفی نیز به میزان زیادی ما را به تفکر درباره سیاستهای حامی کارآفرینی محلی، راهنمایی میکنند.
هوشمندسازی کسبوکار
شهر هوشمند شهری است که اداره امور شهروندان شامل خدمات و سرویسهای دولتی و سازمانهای بخش خصوصی به صورت بر خط یا آنلاین و بطور شبانهروزی با کیفیت و ضریب ایمنی بالا با استفاده از ابزار فناوری اطلاعات و ارتباطات انجام میشود. به این ترتیب دیگر نیازی به حرکت فیزیکی شهروندان برای دسترسی به خدمات دولت و نهادهای خصوصی نیست .
در عصر اطلاعات و انقلاب دیجیتال انسان به حجم عظیمی از تکنولوژی با سیم و بدون سیم دست یافت که زمینههای گستردهای برای سرویسهای الکترونیکی فراوان در فعالیتهایی نظیر روابط اجتماعی، اقتصادی، امنیت، آموزش، شیوههای جدید اشتغال مثل کار از راه دور، بانکداری، مدیریت شهری، شهر سازی، سیستم حملونقل هوشمند و… را در شهر اطلاعاتی یا شهر هوشمند برای شهروندان میسر نمود.
این شهرها در فضای استعاری و سایبری به وجود میآیند. وجه مشخص جامعه معاصر، تحولات فراوان و افزایش فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در مقیاس جهانی است و یکی از نیروهای پیش برنده این امر، انقلاب فناوری است که معمولا حول محور فناوری اطلاعات و ارتباطات متمرکز شده است و زیر ساخت لازم جهت تبادل فوری اطلاعات در فاصلههای طولانی را فراهم میسازد. محدودیتهای فاصله میتواند با کاهش در محدودیتهای زمانی از بین برود. فیالواقع فناوری اطلاعات لازمه زندگی شهروندان شده است و روابط مبتنی بر IT اساس زندگی در عصر ارتباطات است.
بر اساس دیدگاه جیوانی بورگا شهر هوشمند مکانی ممتاز برای توسعه پایدار است، که در آن به مسایلی مانند ترافیک، مصرف انرژی، آلودگی، تخریب سرزمین و غیره از طریق یک رویکرد نوآورانه و سیستماتیک، بر اساس ارتباط و تبادل اطلاعات با هدف بهینهسازی فرآیندها پرداخته شد است و برای تبدیل به سرمایه کردن سرمایهگذاریهای گذشته، به روزرسانی و بهینهسازی زیرساختها و سیستمها، بهبود کیفیت زندگی و حتی ساخت شهر با دسترسی بیشتر اجاز میدهد.
کارآفرینی
کارآفرینی شامل همه فعالیتها و اقدامات مرتبط با درک و فهم فرصتها و تاسیس سازمانی برای بهرهبرداری از این فرصتها است. بنابراین تشخیص و بهرهبرداری از فرصتها موضوع اصلی و جوهره علم کارآفرینی دانسته شده است. در واقع بدون مطالعه مکانیزمها و عوامل مؤثر بر زایش و بالندگی فرصتهای کارآفرینی نمیتوان به فهم دقیقی از کلیت کارآفرینی دست یافت. بدون فرصت، کارآفرینی معنا نداشته و بنابراین مفهوم فرصت بایستی در کانون و مرکز پژوهشهای کارآفرینی قرار داشته باشند.
آن چه در بیشتر ادبیات کارآفرینی، «تشخیص فرصت» نامیده میشود، شامل سه مرحله متفاوت میباشد:
- احساس یا درک نیازهای بازار و یا منابع به کارگرفته نشده
- تشخیص یا کشف یک «تناسب» بین نیازهای بازار خاص و یا منابع معین
- خلق یک «تناسب»جدید بین نیازها و منابعی که پیش از این در شکل دادن مفهوم یک کسبوکار، مجزا بودهاند
تشخیص فرصت، که یکی از عناصر اساسی کارآفرینی میباشد که عبارت است از توانایی تشخیص ایده خوب و تبدیل آن به یک مفهوم تجارتی که ارزش و بازده اقتصاد را به همراه دارد. تشخیص فرصت به معنای درک احتمال خلق یک کسبوکار جدید یا بهبود قابل توجه وضعیت یک کسبوکار موجود است که در هر دو حالت سود بالقوهی جدید برای کارآفرین ایجاد میشود.
توسعه فرصت از مبانی اصلی کارآفرینی است. با این حال هنوز این سوال که منشاء این فرصتها چیست به درستی پاسخ داده نشده است. در واقع زمانی از فرصتهای کارآفرینی صحبت میشود به نظر میرسد ادبیات کارآفرینی معمولاً بینشهای قدیمی را مورد ارجحیت قرار میدهند.
رقابتپذیری
مزیت رقابتی عاملیست که یک سازمان با آن قادر است یک وضعیت دفاعی در برابر رقبایش ایجاد کند و شامل قابلیتهایی است که به یک سازمان امکان میدهد خودش را از رقبایش متمایز سازد.
مزیت رقابتی تمایز در ویژگیها یا ابعاد هر شرکتی است که آن را قادر به ارایه خدمات بهتر از رقبا ارزش بهتر به مشتریان میکند و میتوان آن را روش متمایزی دانست که یک کسبوکار یا شرکت به منظور به دست آوردن امتیازی بیشتر از رقبا در بازار موقعیتیابی مینمایند. این روند موجب میشود که شرکت در حفظ سطوح پایداری در زمینه سودآوری، بالاتر از متوسط صنعت قرار میگیرد.
سازمانهایی که قادر به به کارگیری بالاترین سطح توانایی شناختی متوسط بودهاند، مزیتی رقابتی احتمالا پایداری دارند. نمیشود در مورد نادیده گرفتن اهمیت مهارتهای عمومی استدلال آورد، بلکه این مهارتها ارزش ایجاد میکنند و اگر در بالاترین سطح باشند، کمیاب هستند و امکان مهمتر برای مزیت رقابتی پایدار از سرمایهگذاری در مهارتهای ویژه سازمان سرچشمه میگیرد.
یک راه رسیدن به مزیت رقابتی پایدار تمرکز بر توسعه پایگاه مهارتهای ویژه سازمانی در سازمان است زیرا این مهارتها به سادگی توسط سایر رقبا قابل نسخهبرداری نیستند. این مهارتها مزیت رقابتی ایجاد میکنند چون برای سازمان ارزش تولید میکنند. اما به سادگی توسط کارکنانی که از آنها برخوردار هستند قابل عرضه نیستند.
یک سازمان میتواند از طریق سرمایهگذاری در توسعه آموزش مستمر کارکنان برای انجام فرایندها و رویههای ویژه سازمان به این مزیت دست یابد. بنابراین برونسپاری همه فعالیتهای آموزشی نمیتواند به عنوان اهرمی برای کسب فرصت رقابتی پایدار از طریق کارکنان به کار آید.
جمعبندی
نتایج پژوهشها نشان میدهد که بین هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد. خمر و همکاران در تحقیقی باعنوان « ارزیابی الگوی رشد هوشمند شهری در شهرهای جدید ایران با تاکید بر شهر جدید صدرا » نشان دادند که ارزش زمینهای حاشیهای و تأثیرات شیب بر توسعه شهر جدید صدرا، از جمله عوام مهم در چگونگی رشدِ هوشمندِ شهری در شهر جدید صدرا به حساب میآید.
سیف الدینی و همکاران در تحقیقی با عنوان «بررسی بسترها و موانع رشد شهر هوشمند در شهرهای میانی» بیان داشتند مهمترین موانع اعمال سیاست رشد هوشمند در این شهر، عبارتاند از نگرشهای مدیریتی، نحوه توزیع کاربریها (توزیع نامناسب آنها) وضعیت فرهنگی اجتماعی و اقتصادی شهر.
دسترسی به فناوریهای هوشمند نقش مهمی در بهبود وضعیت زندگی شهروندان خرم آبادی دارد. سانتینها و رودریگز در تحقیق خود با عنوان «چگونه شهرهای هوشمند بر روی رشد پایدار شهری و فرصتهای کارآفرینی تاثیر میگذارند؟» نشان دادند که ساختارهای محلی یک شهر متوسط درحال توسعه در زمان کمبود بودجه عمومی، تغییرات ساختاری را بر اساس مفهومسازی یک شهر هوشمند ارایه میدهد.
بوسما و استرنبرگ تحقیقی با عنوان «شهرهای بزرگ دارای مزیت کارآفرینانه» را انجام دادند که طبق نتایج این تحقیق، دو مبحث تخصص و تنوع موجود در بستر شهری در مباحث محلی و شهریسازی اقتصاد، دو عامل مهم برای کارآفرینی محسوب میشوند. آندریا کاراگلیو و همکاران نیز در تحقیق خود باعنوان «شهرهای هوشمند در اروپا » بیان داشتند که رابطه مثبتی بین ثروت شهری و حضور نیروهای حرفهای خلاق در یک شهر هوشمند وجود دارد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت بین هوشمندسازی کسبوکار بر رقابتپذیری ارتباط معناداری وجود دارد. تقوایی و همکاران در تحقیق خود با عنوان «استراتژی توسعه فیزیکی و پایدار شهر اصفهان با رویکرد رشد هوشمند و شهر فشرده» دستیابی به اجماع نظری در شناخت و ارزیابی قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدهای توسعه شهری اصفهان داشتند. سرور و همکاران در تحقیق «میزان فشردگی و گستردگی توسعه مدیریت شهری از منظر توسعه پایدار» معتقدند که توسعه شهری فشرده، منجر به پایداری و عدالت اجتماعی و فضایی میشود.
مبارکی در تحقیق برنامهریزی استراتژیک توسعه پایدار شهر ارومیه نتیجه گرفت که توسعه فشرده شهری میتواند به پایداری شهر منجر گردد. پوراحمد و همکاران نیز در تحقیق خود با عنوان «ارزیابی و سنجش میزان پراکنش و فشردگی شکل شهر با استفاد از مدلهای کمّی» ارتباط توسعه پایدار شهری با شکل شهر را تاکید کرد و معتقدند بین شکل شهر و پایداری آن، رابطه مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد.
آناستازیا در تحقیق «مفهوم شهرهای هوشمند؛ به سمت توسعه جوامع» به بسط مفهوم شهر هوشمند از طریق کاوش معانی مختلف آن، پتانسیلها و ابعاد کلیدی آن برای توسعه جوامع میپردازد و اشاره میکند. چورابی و همکاران در تحقیق «آشنایی با شهرهای هوشمند؛ یک چارچوب یکپارچه» فناوری را به عنوان یک فرا عامل در نظر میگیرند که هفت عامل دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد.
نم و همکاران در تحقیق «چارچوبی برای مفهومسازی شهرهای هوشمند» دریافتند که ابعاد شهرهای هوشمند عبارت است از: فناوری به عنوان ابزاری که برای نوآوری به کار گرفته میشود، سازمان برای مدیریت نوآوری، سیاست برای ایجاد یک محیط توانمند و شرایط پیرامونی. باستین نیز در «رشد هوشمند را در زمینه توسعه هوشمند و متناسب با نیاز شهروندان در ایالات متحده آمریکا» نشان داد که سطحبندی هوشمند فضای شهری با توجه به سطح فرهنگ عامه مردم و نیاز گروههای متخصص از راهکارهای قاب ارایه به منظور ارتقای توسعه هوشمند شهرها به حساب میآید.
با توجه به تاثیر هوشمندسازی کسبوکار بر گرایش به کارآفرینی پیشنهاد ساخت یک شهر هوشمند نیازمند اقداماتی یکپارچه در سطوح مختلف شهرداری و بافت اجتماعی است. شهر هوشمند یک مفهوم کل نگر است که هدف آن مقابله با چالش معاصر و بهرهبرداری از فرصتهای اخیر ارایه شده توسط پیشرفتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات و شهرنشینی است.