زندگی دیجیتال، محصولات دیجیتال، نیازهای دیجیتال و هزار و یک دردسر. زمانی به کتابفروشی محل میرفتیم، پول کتابی که میخواستیم، پرداخت میکردیم و تا زمانی که کتاب را گم نکرده یا هدیه نداده بودیم، مالکیت آن همچنان در اختیار ما بود. حتی اگر ناشر تصمیم میگرفت دیگر کتاب تجدید چاپ نشود یا نویسنده تصمیم میگرفت دیگر کتاب ننویسد، کتابی که زمانی برای آن پول داده بودیم، هنوز کتاب ما بود و نه ناشر، نه نویسنده و نه هیچ کس دیگر نمیتوانست آن را از مالکیت ما خارج کند.
اما حالا جنس اغلب محصولاتی که میخریم یا از آنها بهطور رایگان استفاده میکنیم (البته ظاهرا رایگان؛ این روزها دادههای شخصی ما برای شرکتها از اسکناسهای جیب ما باارزشترند)، فرق کرده است. حالا با محصولاتی روبهرو هستیم که بیشتر از جنس «خدمات» هستند؛ مثل پیامرسانها، پلتفرمهای بازی، فضاهای ابری، استریم فیلم و موسیقی. خدماتی که شاید حتی نمیدانستیم به آنها نیاز داریم، اما چنان تحت تأثیر نام برند، تبلیغات و وسوسه اطرافیان قرار میگیریم که سرانجام به استفاده از آنها روی میآوریم و به حدی وابسته میشویم که زندگی بدون آنها را نمیتوانیم تصور کنیم.
ما در برابر محصولات و خدمات دیجیتالی که دریافت میکنیم، چقدر حق مالکیت داریم؟
در بسیاری از موارد برای این خدمات از حساب بانکی خود پول خرج میکنیم و گاهی آنها را به «رایگان» در اختیار ما قرار میدهند؛ اما در هر دو حالت این سؤال همچنان باقی است: ما جامعه مصرفکننده در برابر محصولات و خدمات دیجیتالی که دریافت میکنیم، چقدر حق مالکیت داریم؟ چقدر این محصولاتی که از آنها استفاده میکنیم و به آنها وابستهایم واقعا به ما تعلق دارد؟ و اگر زمانی خواستند آنها را از ما بگیرند، چقدر میتوانیم مقاومت کنیم و آیا اصلا حق داریم بگوییم نه؟
تصور کنید ناشر کتاب بعد از تصمیم به توقف چاپ به در خانه ما میآمد و به زور کتابی که خریده بودیم، پس میگرفت و با خود میبرد. تصورش دور از ذهن است؛ اما این سناریو در دنیای دیجیتال بارها و بارها اتفاق افتاده و گوگل در این مورد یکی از بدسابقهترینها است. این غول فناوری همین امسال ۱۷ سرویس و اپلیکیشن خود را به اصطلاح «کُشت» تا روی پروژههای از نظر خودش هیجانانگیزتر سرمایهگذاری کند. از سال ۲۰۰۶ تاکنون، گوگل بیش از ۲۰۰ اپلیکیشن و سرویس خود را کنسل کرده است که از معروفترین آنها میتوان به اینباکس و گوگل ریدر اشاره کرد. شاید شما هم جزو آن دسته کاربرانی بودید که از کنسل شدن گوگل پلی موزیک ناراحت یا حتی عصبانی شدید و معتقدید جایگزین آن، یوتیوب موزیک، بههیچوجه تجربه یکسانی ارائه نمیدهد.
برخی از محصولات کنسل شده گوگل در قالب محصول جدید دیگری به زندگی خود ادامه دادند و برخی دیگر نظیر گوگل پلاس، بهطور کامل جامعه کاربران خود را به حال خود رها کردند. این محصولات تا زمانی که سرپا هستند، در کاربران وابستگی ایجاد میکنند و سبک زندگی آنها را تغییر میدهند. ما مدام در حال خو گرفتن به این محصولات هستیم و هربار این غولهای تکنولوژی که سبک زندگی ما در کنترل دائم آنها است، تصمیم به حذف این محصولات میگیرند، نهتنها ما را در برزخی از سردرگمی، زحمت و ناراحتی قرار میدهند، بلکه به اعتبار برند خود نیز آسیب میزنند.
گوگل به اعتماد و سرمایه نیاز دارد
گوگل یک شرکت پلتفرمی است. چه پای رایانش ابری در میان باشد، چه توسعه اپلیکیشن، پیشنصب سیستم عامل یا ذخیره دادههای کاربران، گوگل دائما از مصرفکنندگان، توسعهدهندگان و شرکای خود تقاضای سرمایهگذاری دارد. این گروهها باید به این پلتفرم اعتماد داشته باشند و احساس کنند روی پلتفرمی سرمایهگذاری میکنند که فردا وجود خواهد داشت؛ وگرنه سراغ پلتفرم دیگری خواهند رفت. اگر هر یک از آنها اعتماد خود را به گوگل بهطور کامل از دست بدهد، میتواند آثار فاجعهباری برای این شرکت تریلیون دلاری در پی داشته باشد.
ما مصرفکنندگان انتظار داریم عکسها، ویدئوها و ایمیلهایی که در گوگل آپلود میکنیم، همیشه در دسترس باشند. اگر تصمیم گرفتیم کرومکست یا گوگل هوم بخریم، لازم است بدانیم سرورها و اکوسیستمی که به آن وابستهاند، قرار نیست چند سال بعد از نقشه روزگار محو شوند و این گجتهای گرانقیمت را به وزنههای زینتی کاغذ تبدیل کنند. اگر هم خواستیم خودمان، دوستان و اعضای خانواده را به سرویس پیامرسان گوگل بیاوریم، باید بدانیم که قرار نیست این سرویس دو سال بعد منحل شود یا شبکه اجتماعی که در آن محتوا به اشتراک میگذاریم، قرار نیست چند وقت دیگر بسته شود و تمام پستها و خاطرات ما را برای همیشه پاک کند.
عادت گوگل به «کًشتن» سرویسها و سختافزارهایش برای شرکتها نیز دردسرساز شده است. جمله معروفی است که میگوید «هیچکس تا به حال به خاطر خرید محصولات IBM اخراج نشده است.» و این اشاره ظریفی است به نیاز شرکتها به داشتن شرکای تکنولوژی قابل اعتماد و باثبات که فکر تعطیل کردن پروژههایشان یکشبه به سرشان نمیزند.
توسعهدهندگان حتی بیشتر از مصرفکنندگان روی اعتماد به پلتفرم ریسک میکنند. ما مصرفکنندگان هنگام استفاده از سرویس یا سختافزار، داده، وقت و پولمان را وسط میگذاریم؛ اما یک توسعهدهنده ماهها وقت خود را صرف توسعه اپلیکیشنی میکند که باید برای آن اسناد مختلفی بخواند، کیت توسعه نرمافزار راهاندازی کند، نحوه کار با واسط کاربری را یاد بگیرد، هزینه پرداخت کند یا حتی مجبور شود زبان برنامهنویسی جدیدی بیاموزد. اگر توسعهدهنده به دوام پلتفرم امیدی نداشته باشد، مطمئنا هیچ یک از این کارها را انجام نخواهد داد.
از آن طرف، سازندگان سختافزار هم لازم است به شرکت اعتماد داشته باشند. گوگل مرتب از سازندگان سختافزار میخواهد دستگاههایی مبتنی بر سرویسهایش توسعه بدهند؛ دستگاههایی نظیر اسپیکرهای سازگار با گوگل اسیستنت یا دستگاههایی مبتنی بر اندروید یا کروم او اس. کافی است به سابقه Android Things نگاهی بیندازیم که تنها ۹ ماه بعد از عرضه، بخش بزرگی از بازار خود را که مربوط به دستگاههای مبتنی بر اینترنت اشیا بود منحل کرد تا اضطراب توسعهدهندگان برای ساخت هر دستگاهی مبتنی بر Android Things را درک کنیم. حالا هم این پروژه بهطور کامل کنسل شده است و تا سال آینده تمام دادههای مربوط به آن پاک خواهد شد.
وبسایتهایی که آمار تلفات گوگل را ثبت میکنند
گوگل چنان در امر کنسل کردن پروژههای خود بدنام و یکهتاز است که در اینترنت بین وبسایتهای مختلف سر ثبت آمار تلفات این غول فناوری رقابت شدیدی در گرفته. حتی پای ویکیپدیا نیز به این بازی کشیده شده است و در صفحه مربوط به فهرست محصولات گوگل، محصولات کنسل شده کمکم در حال پیشی گرفتن از محصولات موجود در بازار هستند.
وبسایتهایی نظیر The Google Cemetery (گورستان گوگل)، Killed by Google (کشتهشده به دست گوگل) و didgoogleshutdown.com فهرستی از محصولات، اپلیکیشنها و سرویسهای گوگل را که کنسل شدهاند یا در شرف کنسلی هستند، نمایش میدهند. حتی وبسایت Arstechnica یکی از تگهای خود را به GOOGLE KILLS PRODUCT اختصاص داده و وبسایت Verge نیز تایملاینی از بیش از ۴۰ محصول به قتل رسیده گوگل را به نمایش گذاشته است. این وبسایتها را شاید بتوان نوعی ادای احترام به محصولاتی دانست که دیگر در میان ما نیستند؛ اما حس اضطراب و عدم قطعیتی که تماشای بیش از ۲۰۰ محصول لیستشده در آنها به فرد منتقل میکند، نمیتوان انکار کرد. وبسایت Google Cemetery با ثبت ۱۶۶ مورد و Killed by Google با ۲۴۲ محصول، تصویری آخرالزمانی از کشتههای گوگل به تصویر کشیدهاند.
Killed by Google محصولات را بر اساس اپلیکیشن، سرویسها و سختافزار دستهبندی کرده و زیر اسم هر محصول، تاریخ تولد و مرگ و توضیح مختصری درباره آن نوشته است. با کلیک روی عنوان هر محصول به صفحه ویکیپدیا یا صفحه بلاگ گوگل هدایت میشویم که در آن خبر تعطیلی پروژه و دلایل آن را اعلام کرده است.
فهرست Google Cemetery از Killed by Google کوتاهتر است؛ اما گزینههای بیشتری در اختیار کاربر میگذارد. گشتوگذار در این «گورستان» مجازی، چشمانداز دلهرهآوری از دلیل شهرت گوگل به «قاتل اپلیکیشن» به تصویر میکشد. در این وبسایت، پروژههای گوگل بر اساس سال تعطیل شدن یا نوع محصول دستهبندی شدهاند. علاوه بر این، میتوانید با کلیک روی G Alternatives، فهرستی از محصولات جایگزین پروژههای کنسل شده گوگل را مشاهده کنید. مثلا اگر طرفدار Google Reader بودید، این وبسایت پیشنهاد میکند در نبود این سرویس، از پلتفرمهای دیگری مثل Flipboard یا Digg Reader استفاده کنید. طبق محاسبه Google Cemetery، میانگین عمر محصولات گوگل تنها ۴ سال است.
جالب است بدانید که مؤسس این وبسایت، نعیم نور، Google Cemetery را به این خاطر راهاندازی کرده است تا دوستانش «همچنان روی ایدههای جدیدشان کار کنند؛ حتی اگر این ایدهها قرار است شکست بخوردند.»
چرا گوگل محصولات خود را میکشد؟
عشق گوگل به کنسل کردن محصولات خود عمدتا اثر جانبی عشق این شرکت به توسعه محصولات جدید است. البته اینکه چیزی را «محصول گوگل» بنامیم، بسیار سادهانگارانه است؛ چرا که گوگل بهندرت محصولی را بهتنهایی تولید میکند. این غول تکنولوژی در حقیقت از گروههای مستقلی تشکیل شده است که هر یک طبق برنامه خود محصولی را تولید و عرضه میکند. به همین خاطر است که گاهی پیش میآید دو یا چند محصول تقریبا مشابه در گوگل توسعه یابد.
مثلا زمانی برای پیام فرستان در اندروید چهار روش مختلف وجود داشت: گوگل تاک، گوگل پلاس مسنجر، Messaging (اپلیکیشن SMS اندروید) و گوگل وُیس. بعد هنگ اوتس (Hangouts) از راه رسید و تمام اینها را در یک پلتفرم جمعآوری کرد. اما گوگل دو سال بعد پشتیبانی همهجانبه خود را از این پیامرسان برداشت (چون باز هم پیامرسانهای دیگری در گوگل توسعه یافته بود!) و سرانجام مهر امسال اعلام کرد سرورهای Hangouts را خاموش و کاربران را به Chat منتقل میکند.
استراتژی گوگل به توسعه محصولات تقریبا مشابه در چندین گروه مختلف، کنسل کردن آنهایی که از نظرش موفقیتآمیز نبودهاند و پشتیبانی از آنهایی که عملکرد بهتری داشتهاند، باعث شده است تعداد محصولات و سرویسهایی که نام این شرکت را یدک میکشند و از کیفیت، عمر و سازگاری متفاوتی با دیگر محصولات گوگل برخوردار هستند، بیش از اندازه زیاد شود و از آن طرف، تعداد پروژههای کنسل شده هم بیشتر از سایر غولهای فناوری دیگر نظیر اپل یا حتی مایکروسافت باشد. در واقع میتوان گفت تمام پروژههای کنسل شده گوگل از طرف تیمهای مستقلی است که تصمیمات مستقلی میگیرند.
علت اینکه گوگل اسیستنت حال و روزی بهمراتب بهتر از سایر محصولات گوگل دارد، این است که این دستیار صوتی توسط تیم تحقیق گوگل اداره میشود. اما آن سوی ماجرا، تیم پیامرسان گوگل است که بعد از اتفاقاتی که با هنگ اوتس، الو، Duo، گوگل ویس و Android Messages افتاد، دیگر هیچ اعتباری برایش باقی نمانده است. شاید بتوان گفت تیم توسعه اندروید باثباتترین و قابل اطمینانترین تیم گوگل است. اوایل که تیمهای مختلف هر سختافزاری که دلشان میخواست عرضه میکردند، اوضاع آشفته بود؛ تا اینکه بخش سختافزاری گوگل مسئولیت توسعه تمام سختافزارها را عهدهدار شد و اوضاع سروسامان گرفت.
از آن طرف، هر تعطیلی پروژه، ماجرای خاص خود را دارد. برای مثال، گوگل پلاس (+Google) بهعنوان بخش جدیدی در گوگل به سرپرستی ویک گاندوترا تأسیس شد؛ کسی که معتقد بود اگر گوگل شبکه اجتماعی نداشته باشد، بازی را برای همیشه به فیسبوک خواهد باخت. اما با رفتن گاندوترا از گوگل در سال ۲۰۱۴، پایان این شبکه اجتماعی که قرار بود گوگل را نجات بدهد، رقم خورد و گوگل سرانجام این پروژه را در سال ۲۰۱۹ به خاطر کاهش کاربران و مشکلات امنیتی کنسل کرد.
ایده هنگ اوتس هم در تیم گوگل پلاس شکل گرفت و قرار بود تمام سرویسهای پیامرسان گوگل را در یک اپلیکیشن واحد جمع کند؛ اما با قرار گرفتن پلاس در مسیر منحل شدن، این پیامرسان هم جایی در بخشهای دیگر گوگل نداشت. در نهایت تیم مخصوص پیامرسانها در گوگل ایجاد شد؛ اما این تیم بیشتر مشتاق بود پروژههای خود را راهاندازی کند تا از اپلیکیشنی که فرد دیگری توسعه داده بود، پشتیبانی کند.
دلیل دیگری که میتوان برای توضیح بدنامی گوگل آورد این است که این غول فناوری از بازاریابی تنفر دارد. گوگل برای محصولات خود تبلیغ و بازاریابی نمیکند، بلکه آنها را صرفا معرفی میکند؛ چون به چیزی بیشتر از این نیازی ندارد تا کاربران جدید را به سمت محصولات خود بکشد.
گوگل معتقد است «محصول را تولید کن و کاربران با پای خودشان به سمت آن خواهند آمد.» این روش تاکنون برای گوگل کارساز بوده و به همین خاطر تا این حد موفق شده است. در واقع مؤسسان گوگل از اینکه موتور جستجوی آنها توانسته بدون هیچ زحمتی برای بازاریابی تمام رقیبان را پشت سر بگذارد و به جستجوگر شماره یک دنیای اینترنت تبدیل شود، به خود افتخار میکنند.
به تیم اجرایی ارشد گوگل نگاه کنید. محال است بتوانید در بین اعضای آن مدیر ارشد بخش بازاریابی پیدا کنید. سیاست ضد بازاریابی گوگل باعث شده است این شرکت محصولاتی تولید کند که گاهی سازگاری مناسبی با بازار هدف ندارند و به همین خاطر با شکست روبهرو میشوند. این مدل شکستها برای شرکتهای استارتاپ اغلب به معنی پایان خط است؛ اما برای بیگ تکهایی چون گوگل، در حد لکه بسیار کوچکی است که سعی میکنند بلافاصله با محصولات جدیدتر آن را بپوشانند و وانمود کنند روحشان از این لکه خبر ندارد.
آیا ما داریم از کاه، کوه میسازیم؟
از نظر دیوید لیب، مدیر محصول گوگل فوتوز، گویا اینچنین است. وقتی گری تن، همبنیانگذار صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر Initialized Capital، در توییتی نوشت که وبسایت Google Cemetery یادآور خوبی از این واقعیت است که هر سرویس شرکتهای بزرگ فناوری، حتی سرویسی که میلیونها کاربر داشته باشد، میتواند بدون هیچ رحمی کشته و کنار گذاشته شود، لیب در پاسخ نوشت:
شرکتهای بزرگ بر اساس همان مؤلفههای مورد توجه استارتاپها تصمیمگیری میکنند:
۱) آیا این همان چیزی است که مردم میخواهند؟
۲) آیا برای این نیاز محصول بهتری وجود دارد؟
۳) آیا این محصول به بقا و رشد شرکت کمک میکند؟
البته لیب در این توییت به نکته مورد نظر تن اشارهای نمیکند؛ اینکه شرکتهای بزرگ مانند گوگل صرف همین بزرگ بودنشان، در مقایسه با کاربران اهمیت کمتری به محصول خود میدهند. وقتی پروژه استارتاپی شکست میخورد، شاید هزار کاربر از این شکست متأثر شوند؛ اما وقتی پروژه گوگل متوقف میشود، میلیونها کاربر از این تصمیمگیری به ستوه میآیند. برای گوگل، چند میلیون نفر در برابر چند میلیارد نفر عدد ناچیزی است؛ اما برای تک تک این چند میلیون نفر، از دست دادن آن محصول خاص میتواند بهشدت آزاردهنده باشد.
البته این را باید در نظر داشت که تمام پروژههای منحلشده گوگل بهطور کامل به دست فراموشی سپرده نشدهاند و قابلیتهای آنها به پروژه دیگری منتقل شده است. اما در مورد Inbox، برخی از ویژگیهای محبوب و منحصربهفرد آن به سرویس جایگزین که Gmail بود انتقال نیافت و کاربران برای همیشه آنها را از دست دادند.
چرا راه دور برویم؛ همین گوگل استادیا، سرویس گیمینگ ابری گوگل که در سال ۲۰۱۹ با شعار پایان دوران خرید سختافزارهای گرانقیمت گیمینگ رونمایی شد. شاید اگر کتابخانه بازیهای Stadia به اندازه گیمپس مایکروسافت متنوع بود، میشد به آن به چشم نتفلکیس صنعت بازیسازی نگاه کرد. اما گوگل تنها دو سال بعد از راهاندازی این سرویس، تمام استودیوهای بازیسازی خود را تعطیل کرد و حالا همه منتظرند ببینند چه زمانی گوگل کل پروژه را آفلاین میکند.
فکر کنید از گیمرها برای خرید بازیای که نمیتوانند آن را دانلود و جایی ذخیره کنند، ۷۰ دلار پول بگیرید یا از توسعهدهندگان بخواهید برای پلتفرم شما بازی انحصاری تولید کنند و بعد بهطور ناگهانی کل پروژه را تعطیل کنید. شاید بار مالی چنین اقدامی برای بیگ تکی چون گوگل ناچیز باشد؛ اما برای کاربران و توسعهدهندگان، تک تک این پروژههای رهاشده بار مالی، زمانی و عاطفی سنگینی خواهند داشت.
سؤالی که پیش میآید این است: آیا کاربران گوگل روزی از این برند رویگردان خواهند شد و سراغ سرویسهای مشابه از شرکتهای قابل اطمینانتری خواهند رفت؟ یا نفوذ و قدرت گوگل آنقدر زیاد است که کاربران و توسعهدهندگان مجبورند تا همیشه با روحیه دمدمی این شرکت بسوزند و بسازند؟