شاید چیزی که باعث شد بحث سهامخواهی و گرفتن مدیریت شرکتهای استارتآپی بیش از گذشته پررنگ شود، جریانهایی بود که در سال ۱۴۰۱ اتفاق افتاد، وقتی که چند شرکت بزرگ استارتاپی به خاطر مسئله حجاب پلمپ شدند یا دستهای دیگر تا پای لغو مجوز و فیلترینگ هم پیش رفتند. همان زمان گروهی این بحث را مطرح کردند که این شرکتها مشکلات جدی دارند و باید از استارتاپها سلب مدیریت شود. از دیگر کسانی که در این فضا اظهارنظر کرد، روحالله دهقانی فیروزآبادی، معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری بود. او در یک شبکه اجتماعی بومی ضمن مخالفت با بستن کسبوکارها نوشت: «برخی شرکتهای اکوسیستم استارتاپی کشور ناهنجاریهای جدی فرهنگی دارند. با حمایت و پشتیبانی از جریانهای اصیل و معتقد فرهنگی و انقلابی کشور باید برای این شرکتهای استارتاپی رقبای قوی ساخته شود». حالا یک سال بعد از این اظهارات او در گفتوگوی کوتاه خود با «فنزی» میگوید منظورش از این سخنان این نبوده که مدیریت استارتاپها گرفته و به حاکمیت داده شود. او تأکید میکند که در کشور علاوه بر جریان استارتاپی، جریانهای اسلامی، انقلابی، بسیج دانشجویی و… هم وجود دارند که اگر سیستم با جریانهای استارتاپی مشکل دارد، میتواند با حمایت از این جریانها برای اکوسیستم رقیبهای خوبی بسازد. او تأکید میکند که معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری هیچوقت به دنبال گسترش این دیدگاه نبوده که مدیریت استارتاپها گرفته و به حاکمیت داده شود.
شما وقتی به عنوان معاون علمی و فناوری انتخاب شدید، یکی از وعدههایی که دادید این بود که به شرکتهای کوچکتر یا غزالها توجه خواهید کرد. آیا آماری در مورد رشد این شرکتها دارید که ارائه کنید، چون با توجه به دید ما مشخص است که این قسمت از اکوسیستم استارتاپی رشد نکرده و حداقل بزرگترها به نوعی توانستهاند به راهشان ادامه دهند، ولی شرکتهای کوچکتر هنوز آنگونه که باید شکل نگرفتهاند؟
در ادبیات اقتصاد دانشبنیان دنیا چندین مفهوم وجود دارد؛ یکی یونیکورن است که همه در مورد آن شنیدهایم. یونیکورن تعریفی دارد به این معنی که کسبوکارهایی که عموما هم در اقتصاد دیجیتال هستند از جایی شکل میگیرند، سرمایه جذب میکنند، بزرگ میشوند، به بازار سرمایه میروند و در یک زمان کوچکی مسیر را میشکافند، رقبا را کنار میگذارند و تبدیل به شرکتهایی با ارزش بازار یکمیلیارد دلار میشوند. عموم یونیکورنها مربوط به اقتصاد دیجیتال میشود، مثلا کسی به اپل یا سامسونگ یونیکورن نمیگوید چون دیگر شرکت چندمیلیارد دلاری است. داشتن یونیکورنهای زیاد، مجموعه زیرساختهایی را میخواهد که سرمایهگذاری خطرپذیر واقعی در این زمینه یکی از زیرساختهاست. کشوری مثل ما، حتی آلمان یا کره به آن معنا به این سرمایهگذار خطرپذیر واقعی دسترسی ندارند، اما آمریکاییها با توجه به سیاستگذاریهایشان و غارتهایی که از ملتها میکنند، دستشان باز است و در این زمینه اتفاقهایی را رقم میزنند. در کنار یونیکورنها ادبیات دیگری وجود دارد که متناسب با بوم کشورهایی که جنسشان و میزان سرمایهگذاریهایشان متفاوت است، اینها غزالها هستند. غزالها شرکتهای فناوری کوچکی هستند، ولی رشدهای خیلی خوب دارند؛ یعنی ملاک به جای اینکه اندازه مالی آنها باشد، رشد آنهاست و اینکه چگونه رشد میکنند. مسئله مخاطبشان هم به جای اینکه نوآوریهای اصطلاحا خرق عادت، برافکن و… باشد، نوآوریهای تدریجی و افزایش بهرهوری است. بنابراین رویکرد توجه به غزالها در کشور نسبت به رویکرد توجه به یونیکورنها قطعا تجربه موفقتری است.
چگونه به این موفقیت رسیدید و در این زمینه چه تجربهای وجود دارد، زیرا در ظاهر اینگونه به نظر نمیرسد؟
ما دو کار کردیم؛ گفتیم به جای اینکه صرفا بگوییم یونیکورن، به دنبال شرکتهای بزرگ فناوری بگردیم یا اصطلاحا ابرشرکتها، چیزی که در دنیا به عنوان «بیگتکها» شناسایی میشوند مانند سامسونگ، اپل و… . پس یکی این موضوع مطرح است که با تشکیل کنسرسیومهایی به بزرگشدن شرکتها کمک کنیم. مثلا پنج شرکت را گرد هم جمع کنیم و در واقع آنها کمکم در یک فرایند پنج تا ۱۰ ساله همدیگر را پیدا میکنند و به یک بیگتک تبدیل شوند. برای نمونه فرض کنید در حوزه تجهیزات حفاری یک شرکت با ارزش بیش از یک میلیارد دلار داشته باشیم که کارش این است که توسعه فناوری میدهد. در کنار این هم یک بازوی دیگر به نام غزالها را تشکیل دادهایم. این تقسیم شرکتها به نوآورها، فناورها و نوپا برای این بود که ببینیم حجم بازار و رشد شرکتها به چه میزان است. جامعه شرکتهای فناور ما که الان ۸۰۰ شرکت هستند، همه ظرفیت غزالبودن را دارند. در این زمینه کاری که ما کردیم این بوده که برنامهای با عنوان شرکتهای پیشرو یا غزال تشکیل دادیم که این برنامه نزدیک به سه-چهار ماه در حال اجراست. از این ۸۰۰ شرکت فناور که تقریبا هشت درصد کل شرکتهای دانشبنیان ما هستند صد شرکت را انتخاب کردیم که تقریبا یکصدم کل شرکتهای دانشبنیان میشوند، این صد شرکت هدفگذاری تبدیلشدن به غزالهای فناوری ایران هستند. پیشبینی من این است که تا پایان خرداد با اثبات عدد و رقم ۱۰ شرکت در این دسته را به جامعه معرفی کرد.
برای خود شرکتهای بزرگ چه برنامهای دارید، چون به تعداد این شرکتها اضافه نشده و همانهایی هم که باقی ماندند در معرض گرفتهشدن مالکیتشان توسط بخش سنتی یا اقتصاد متداول قرار دارند. آیا در این شرایط میتوان به خلاقیت و نوآوری این شرکتها امیدوار بود؟
اگر منظورمان از شرکتهای بزرگ چند شرکت اقتصاد دیجیتال باشد، پرسشتان یک پاسخ دارد و اگر منظورتان شرکتهایی در دستهبندی فناور باشند پاسختان چیز دیگری خواهد بود. هر سال به شرکتهای فناور ما اضافه میشود. من میتوانم شرکت دارویی را برای شما مثال بزنم که در دو سال گذشته، هر سال بالای ۲۰۰ درصد رشد داشته است. بنابراین تعداد شرکتهای بزرگ هر سال در حال افزایش است. اما شرکتهای فعال در حوزه اقتصاد دیجیتال مانند شرکت حملونقل هوشمند، خردهفروشی آنلاین و… با یک بحث دیگری روبهرو هستند. من بحثی را از برخی رسانهها شنیدم که از این شرکتها خواسته شده تا سهامشان را به فروش برسانند. متأسفانه وقتی یک عدهای آدم در اطرافمان در زمانهای بدی، حرفهایی را بدون ریشه میزنند، من کاملا به اکوسیستم و حوزه خبر حق میدهم که حساس شود نکند این اتفاقی که الان برای شرکت X افتاد، به فلان اتفاقی که چند وقت پیش افتاد ربط دارد. الان شرکت تپسی که توسط گلرنگ بخشی از سهامش خریداری شد، با مشورت ما این کار را انجام داد. آقای منشیپور (همبنیانگذار تپسی) پیش من آمد و از من خواهش کرد که کمک کنیم تا این معامله اتفاق بیفتد. تحلیل ایشان این بود که اگر من بخواهم رشد کنم و تحول در تپسی ایجاد کنم نیاز به ابزارهایی دارم که الان گلرنگ در اختیار دارد. به باور ایشان اگر این ابزارها در کنار هم قرار بگیرند، یک غول اقتصاد دیجیتال را شکل خواهند داد. با رفتوبرگشتهای مختلف در معاونت علمی و پیششرطهایی در نهایت این دو شرکت با هم توافق کردند. سر موضوع دیجیکالا هم که بحثهایی مطرح است، به نظرم از خود دوستان دیجیکالا سؤال کنید که آیا کسی به آنها گفته سهامشان را به فروش برسانند. تنها شرطی که ما گذاشتهایم این است که به شرطی اجازه اینگونه معاملهها را میدهیم که تعهد اخلاقی داشته باشید؛ یعنی دریافت مالی بابت بخشی از سهام را باز در اکوسیستم و در حوزههای نوظهوری مانند هوش مصنوعی سرمایهگذاری کنید. این خریدوفروشها نشاندهنده بلوغ در اکوسیستم است. در واقع نشان میدهد اکوسیستم به فضایی رسیده است که سرمایهداران یا بزرگان مرتبط با اقتصاد آن حوزه وارد آن شدهاند. قطع یقین اتفاقهایی که در اکوسیستم در حال رخدادن است اول به استخوانترکاندن و بزرگشدن جدی شرکتها کمک میکند و دوم اینکه سرمایههای جدید و ارزشمند وارد این حوزه میشود.
شما در حالی از این صحبت میکنید که استارتاپهای بخش اقتصاد دیجیتال مجبور به فروش سهام یا واگذاری سهامشان نیستند که سال گذشته وقتی بر سر مسئله حجاب برای چندین استارتاپ مشکل جدی از فیلترینگ گرفته تا پلمپ دفتر پیش آمد، در یک شبکه اجتماعی اعلام کردید که این استارتاپها مشکل جدی فرهنگی دارند و پیشنهاد دادید «با حمایت و پشتیبانی از جریانهای اصیل و معتقد فرهنگی و انقلابی کشور باید برای این شرکتهای استارتاپی رقبای قوی ساخته شود».
شما رسانهاید، باید هم کامل نقل کنید و هم صادق باشید. من در این زمینه دو متن در شبکه اجتماعی منتشر کردم. اولین متن دفاع محکم از رفع پلمپ شرکتها بود چون یک کسبوکار به هیچ وجه نباید تعطیل شود که خیلی هم این متن من مورد هجمه قرار گرفت. در این زمینه علاوه بر من جناب وزیر ارتباطات و خود رئیسجمهوری هم تأکید کردند که هیچ کسبوکاری به خاطر یک خطا نباید بسته شود. تعطیلی کسبوکار به مردمی آسیب میزند که از آن استفاده میکنند. در ادامه یک بحث جدی مطرح شد که این استارتاپهای حوزه اقتصاد دیجیتال مشکلات اخلاقی، فرهنگی و… دارند. شرکتهای دانشبنیان حوزه دارویی که با ماشینآلات یا مواد شیمیایی کار میکنند، جنسشان با دانشبنیانها یا استارتاپهایی که در حوزه اقتصاد دیجیتال کار میکنند متفاوت است. محیطها و فضاهای اختلاتشان با همدیگر فرق دارد، چون بخش خوبی از اقتصاد دیجیتال با یک جریان خارجی وارد کشور شده است. حرف من این بود که اگر با این قصه مشکل دارید بیایید کمک بدهید برای آنها رقیب درست کنید. راهکار این است که اگر میخواهید کاری انجام دهید به جریانهای اصیل؛ جریانی که ایران را قبول دارد، اسلام را قبول دارد، انقلاب را قبول دارد فرصت بدهید برای رقابتکردن و راهش بستن کسبوکار نیست. موضع بنده صراحتا این است، اینکه باید سهامشان به حاکمیت واگذار شود، مطلقا درست نیست.
اما عدهای هم بودند که این خواسته را داشتند که سهام این شرکتها باید به جریانهای اصیل انقلابی منتقل شود.
یک عدهای در فضایی که ما صحبت کردیم که کسبوکار نباید تعطیل شود، مواضعی گرفتند که کاملا با این حوزه بیربط بود. اینها کاملا فضا را مسموم میکنند. بله چنین صحبتی مطرح شد که باید سهام اینها گرفته و به حاکمیت داده شود، اما شما کلامی از معاونت علمی مشابه این صحبتها نمیشنوید.
همین که شما میگویید از بدنه اصیل انقلاب برای این استارتاپها رقیب ساخته شود به این معنی نیست که از سیستم برای آنها رقیب ساخته شود؟
بحث این است که کسبوکار را نباید ببندید، اگر چند کارمند کسبوکار مشکل ایجاد کردهاند که نباید کل آن کسبوکار بسته شود. میگویید کسبوکار مشکل دارد و با تفکر حاکمه تشکیلدهندگانش مشکل دارید، پس بروید از دیدگاههای دیگر برای آنها رقیب بسازید. مگر فقط یک جریان استارتاپی در کشور داریم، یعنی ما جریان اسلامی، دانشجویی، انقلابی و بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی و… نداریم، اگر واقعا شما اعتقاد دارید که میتوانید کار بهتری انجام دهید، بسمالله، بیایید کار راه بیندازید و رقابت کنید. بهترین روش برای اینکه بگویید یک چیز غلط است، این است که درست آن را نشان دهید. مگر میشود حاکمیت بیاید کلی پول خرج کند و چیزی مانند دیجیکالا را بسازد، مگر معنا دارد؟ شما میگویید جریان مدیریت و حاکمیت یک شرکت زاویهدار است، پس شما جریانی را که زاویهدار نیست، حمایت کنید تا چیزی مانند دیجیکالا بسازید.